۱- طبیعتگرایی (Naturalism)؛ طبق این اصل هرگونه امور فوقطبیعی یا دخالت نیروهای فوقطبیعی یا موجود طبیعی انکار و طبیعت برابر وجود میشود؛ از سوی دیگر، بهدلیل آنکه طبیعت، قلمرو تجربه است، طبیعتگرایی ملازم تجربهگرایی میباشد. لذا طبق نظرگاه فلاسفه عملگرا تجربه، اصل واقع میشود. بدیننحو، طبیعت قلمرو انسان است و بهدلیل حذف عالم مافوق طبیعی، انسان مرجع امور میشود. این در حالی است که علمگرایی نیز، در این راستا بهمدد اومانیسم و روش تجربی، جوانب عالم درون تجربه را گسترش میدهد.
۲- ابزارانگاری؛ این اصطلاح، به یک معنا معادل پراگماتیسم است؛ اما بهعنوان یک اصل، مورد قبول همه پراگماتیستهاست (بهاستثنای پیرس). ابزارانگاری به این معناست که تفکر، پدیدهها و نظریهها بهعنوان وسایلی برای تطابق ارگانیسم با محیط تفسیر شود. میزان سنجش آن، مرجعیت دادن انسان است. این اصل از لوازم عملگرایی محسوب نمیشود.
۳- اصالت منفعت (Utilitarianism)؛ بنابراین اصل، باید نتیجه یا سود پایان عمل را لحاظ کرد؛ بدینمعنا حقیقت ثابتی وجود ندارد. بر این اساس، جریان امر طبق صورت منطقی پیش نمیرود، بلکه انسان ابتدا نتیجه را در نظر میگیرد و برای آن مقدماتی فراهم میآورد تا آن نتیجه را تامین نماید. اگر در کل، حقیقت وجود داشته باشد، در نتیجه و غایت و منفعت نیز نهفته است که طبق نظر عملگرایان، حقیقت، عمل و نتیجه را انسان میسازد؛ یعنی چیزی بهنام حقیقت وجود ندارد بلکه یک فرض و امری نامطلق است. با این نگاه، اصولا هیچگونه دیدگاه واحدی وجود نخواهد داشت و در همه ابعاد و به عدد انسانها حقیقت متکثر خواهد شد و بدین ترتیب، پلورالیسم نیز شکل میگیرد. بنابراین، نسبیگرایی و فردگرایی نیز از آثار این دیدگاه و جزو اصول اولیه پراگماتیسم میباشد.
۴- علمگرایی؛ این اصل از اصول اساسی این مکتب فکری است که لوازم اومانیستی دربر دارد و به این معناست که روش علمی جدید بهعنوان اساس فلسفه بهکار برده شود؛ بهقول شیلر فلسفه به حل مسائل انسان میپردازد که از روش علمی بهره میبرد تا منفعتی برای انسان داشته باشد. طرفداران پراگماتیسم، روش علمی را در عرصههای روانشناسی، تعلیم و تربیت و نیز علوم اجتماعی در حوزه تجربه انسانی گسترانیدهاند. بدیهی است که ملاک صحت و استعمال این روش منوط به کاربردیبودن، رضایتبخشبودن، نتیجهآوربودن و مفیدبودن در مقام عمل است و این همه مزایایی است که روش علمی دارد.
براین اساس چنین نتیجه میگیریم که این اصول، اومانیسم را در پی دارد؛ لذا باید این مکتب فکری را یک مکتب اومانیستی دانست. از سوی دیگر، پراگماتیسم طیف گستردهای از اومانیستها را در فرهنگ غرب و بهخصوص امریکا احیاء کرده است و آنها را از لحاظ جهانبینی، تغذیه و تحکیم کرده است. جهانبینی و دیدگاههای اومانیستهای جدید غربی و امریکایی که تحت عناوین اومانیسم علمی (Scientific Humanism) یا طبیعتگرایی اومانیستی (Humanistic Naturalism) رواج یافته است، صریحا از حمایت پراگماتیستی برخوردار است. شاید بههمینخاطر است که پراگماتیستها اصلیترین حامیان اومانیسم جدید در امریکا هستند.
منبع: ویکیفقه