تغییر

دشمن در بیرون سیستم است
این گونه بیماری، به این شکل ظهور و بروز پیدا می‌کند که هر مشکلی در دپارتمان ماست، ناشی از دپارتمان‌های دیگر است و هر مشکلی در سازمان ماست، ناشی از سازمان‌های دیگر است و هر مشکلی در بازار ماست، ناشی از بازارهای دیگر است و …
منبع: متمم
کتاب پنجمین فرمان – پیتر سنگه.

فارغ از این مفهوم که اشاره شد، فرمودید نظر دوستان:
از دیدگاه بنده چون از دیرباز عموما اشخاص به سهم خود، باوری به تاثیر و فراگیری تغییر نداشته‌اند و این مشمول گذر زمان شده، امروز جهت بهبود و توسعه سبک و کیفیت زندگی، صرفا با یک تغییر فردی مواجه نیستیم و نیازمند تحول جمعی ۸۴ میلیونی به اقتضای هر گروهی شامل آموزشی، کسب‌وکار، اجتماعی، خانوادگی و عاطفی و مهم‌تر از همه نسل آینده هستیم؛
و اگر بخواهیم همچون گذشته تاثیر سهم خودمان را نادیده گرفته و بجا نیاوریم و منتظر معجزه یا شگفتی در لحظه باشیم، با نگاهی واقع‌گرایانه همین دیالوگ هر روزه را می‌شنویم که در ایرانِ‌امروز، بهبود شدنی نیست.

باری که حقیقت تلخ این است که برای زمان حال دیر شده است، ولی اگر از دقیقا همین‌لحظه که این پیام را خواندیم، تغییر را ابتدا از خودمان و در محدوده‌ی اشخاص اطراف و تیم‌های کاری، جامعه و خانواده بکار بگیریم، می‌توان پس از صبر و مراقبت، شاهد نتیجه‌ی رضایت‌بخش‌ بود. ?

و یادآوری پیش‌فرض‌های تغییر:

۱. خودِ تغییر درلحظه است ولی نتیجه‌ی آن زمان‌بر است و نیازمند تداوم، ترویج، مراقبت و بهبود مستمر است، فرمول هم ندارد، هر شخصی براساس توان و نگرش خودش و هرچه شخص پرتوان‌تر و آگاه‌تر، تغییر هم اثربخش‌تر و فراگیرتر.

۲. دنبال نتیجه‌ی تغییر از وضعیت بد به عالی نباشیم، همین که از بد به معمولی، خوب، خوب‌تر و عالی و … برسیم، برنده‌ایم.
“کیس: پیاده‌سازی مفهوم دانشگاه نسل سوم، دانشگاه کارآفرین در کشور صنعتی چون آلمان، ۱۵ سال به‌طول انجامید.”

۲. سایرین نسبت به تغییر، مقاومت دارند، طبیعی هم است، چون در مسیری که ما قرار داریم، قرار نگرفته‌اند و اگر ما تغییر را پذیرفته‌ایم، نمی‌توان آن‌ها را هم مجبور به تغییر کرد، باید زمینه‌سازی کنیم با اختیار خودشان همراه شوند، در اصل زمینه‌سازی تغییر و نمایاندن نشانه‌های آن بر عهده‌ی ماست.

۳. تغییر پیامد دارد؛ مخصوصا سرآغازش بسیار سخت است تا به نقطه‌ی تعادل برسد و البته نقطه‌ی پایان هم ندارد…
اگر در گذشته روش یا مسیر اشتباهی برای تغییر انتخاب شده، دلیلی بر توقف‌سازی آن نیست و خدا نکند گرفتار مفهوم قورباغه پخته شویم…که از یک مساله و مشکل ساده با راه‌حل مشخص تبدیل شوند به معضل و بحرانی پیچیده…

الگوبرداری عالی است، اما متناسب با توان و ظرفیت اجرا، نه به منزله‌ی طرح فوق‌العاده و اجرای ضعیف و در نهایت سرخوردگی و تکرار چرخه‌ی ناکارآمد… بررسی کنیم در حد خودمان، چقدر خطاهای‌مان را شناسایی کردیم و بازنگری داشتیم در جهت عدم تکرار خطاهای‌مان… “فقط خودمان”

? اظهارنظر شخصی طولانی شد و هر کدام از شما بزرگواران صاحب‌سخنی گران‌مایه هستید در این زمینه. ?

و در پایان نیز مشاهده‌ی این ویدئو و مرور کامنت‌های ویدئو را هم پیشنهاد می‌کنم، شاید تلنگری بر نگرش‌های‌مان برای مسیر پیش‌رو باشد: ✨???

https://instagram.com/p/CYE2R2WsNBb

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.